۱۷٫۱۰٫۱۳۹۰
نوشته شده در بلاگ, شعر
در تلاطم
خفه و منگ و هراسان
وسط دریایی
دل من گشته اسیر
دل من مانده غریب
خون دل پای تو عشق
که به دریا زدنش در طلب وصل تو بود
حفاظت شده: که نشد
۲۱٫۱۲٫۱۳۹۲ | بلاگ, شعر
خلقت
۲۲٫۰۳٫۱۳۹۱ | بلاگ, شعر
بازار عشق
۲۵٫۰۱٫۱۳۹۱ | بلاگ, شعر